نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده‌ خدیجه آرین



 

دلیل تغییر

مشاوره‌ی رفتاری اظهار می‌دارد که این مکتب رفتارهای ناسازگار را آشکار و یا فرایندهایی را که مستقیماً به چنین رفتارهایی مربوط می‌شوند را درونی می‌کند (به عنوان مثال: اضطراب یا هراس). همه رفتار درمانی‌ها بر یک نظریه یادگیری و یا بر بیش از یک نظریه یادگیری استوار هستند. براساس آن نظریه‌ها، همه رفتارها – چه رفتارهای انطباقی و چه ناسازگارانه – از طریق تعامل با محیط آموخته می‌شوند. بنابراین همان قوانین یادگیری که موجب بروز رفتار خاصی شده است می‌توانند برای حذف و یا جایگزینی آن رفتار به کار گرفته شوند. اهداف درمان کاملاً معین هستند و شیوه‌ها مربوط به «اینجا و حالا» (1) می‌شوند و هیچ نوع کاربرد بی‌معنی از یک نظریه خاص یادگیری نمی‌شود. این رویکرد درمانی مستقیم با اهداف محدود و فرایند تمرکز، ظاهر یک درمان سطح پایین را به مشاوره‌ی رفتاری می‌دهد. پاسخ رفتارگرایان به این انتقاد در ماهیت آن است. «ما را به وسیله نتایج کارمان مورد قضاوت قرار دهید، نه به وسیله ظاهر کارمان». به دلیل تمایل رفتار گرایان، سنجش مستقیم نتایج و اعتباریابی مجدد فرایند از جمله مشخصه‌های ثابت درمان آنهاست. بنابراین آگاهی معتبر تجربی از اینکه آیا «این کار مؤثر است» یا نه خود بخشی از فرایند درمان است. (ریم (2) 1977)

فرایند مشاوره

مشاوره‌ی رفتاری متغیرهای فرایند مشاور – مراجع را به عنوان بخشی از محیط یادگیری تلقی می‌کند و بنابراین آن را برای مؤثر بودن مشاوره حیاتی می‌داند. در حالی که رفتار درمانگران مختلف، معتقد به مراحل مختلفی در فرایند درمان هستند. چهار مرحله اصلی در همه آنها مشترک است: سنجش، تعیین هدف، اجرای تکنیک‌ها و ارزیابی نهایی. هر یک از این چهار مرحله به یکدیگر مربوط و در فرآیند درمان ضروری به نظر می‌رسند. هر مرحله با عوامل داخلی و خارجی و روابط بین آنها مربوط است. (لافلور (3) 1979)

سنجش

قصد و هدف این مرحله اولیه، تشخیص است. مراجع در حال حاضر چه می‌کند؟ قبل از درمان چه می‌کرده؟ سنجش نشانه و علامتی است که مؤثر بودن درمان را اندازه‌گیری می‌کند. سنجش اولیه در هفت مورد بر نکات قوت و ضعف تأکید می‌نماید:
الف. تحلیل مشکلات رفتاری که توسط مراجع ظاهر می‌شود.
ب. تحلیل محتوایی که در آن رفتارهای مشکل آفرین بروز می‌کنند.
ج. تحلیل انگیزشی
د. تحلیل تاریخ تحولی
هـ. تحلیل کنترل خود (4)
و. تحلیل روابط اجتماعی
ز. تحلیل محیط اجتماعی – فرهنگی، فیزیکی (کانفر (5) و سوسلو (6) 1969)
از آنجا که رفتارها به عنوان نشانه یا علامت در نظر گرفته نمی‌شوند لذا آزمونهای تشخیصی ابراز اصلی سنجش نیستند. اطلاعات از داده‌هایی که به وسیله مراجع و احتمالاً از دیگران به دست می‌آید، جمع‌آوری می‌شود. اطلاعات از طریق مصاحبه‌ها و پرسشنامه‌ها، زمینه‌یابی، پاسخهای برنامه‌ای، آنچه که مراجع ثبت کرده، مقیاس درجه‌بندی و مشاهدات مستقیم از مراجع به دست می‌آید.

تعیین هدف

با استفاده از اطلاعات جمع‌آوری و ارزیابی شده در مرحله سنجش، مشاور و مراجع برای مشاوره اهداف قابل قبولی را به طور مشترک تعیین می‌کنند. که این کار اهدافی را نیز برای اعمال مشاور و مراجع تعیین می‌نماید. مرحله تعیین هدف شامل سه گام است:
الف. کمک به مراجع تا مشکلات خود را در رابطه با اهداف مرتبط و قابل دسترس ببیند.
ب. در نظر گرفتن اهداف مراجع در رابطه با فشارهای محیطی احتمالی و در رابطه با اهداف یادگیری که از نقطه‌نظر رشد قابل دستیابی و قابل اندازه‌گیری باشند.
ج. خرد کردن هدف بزرگتر به اهداف جزئی‌تر و مرتب کردن آنها به تناسب.
لافلور (1979) و کرومبولتز (1966) سه ملاک را برای اهداف در مشاوره رفتاری شناسایی نمودند:
الف. مراجع باید تمایل به هدف داشته باشد.
ب. مشاور باید مشتاق کمک به مراجع برای دستیابی به هدف باشد.
ج. امکان ارزیابی از میزان دستیابی به هدف باید وجود داشته باشد.
برای دستیابی به این ملاکها، اهدف باید به صورت اهداف رفتاری توضیح داده شوند: چه کسی این کار را خواهد کرد؟ آنها چه کار خواهند کرد؟ تحت چه شرایطی این کار انجام خواهد گرفت و حداقل سطح عملکرد قابل قبول چیست؟

اجرای تکنیک

در مرحله بعدی مشاور و مراجع تصمیم می‌گیرند که بهترین استراتژی‌های یادگیری یا تکنیک‌های مشاوره را برای اجرا انتخاب کنند تا بدان وسیله تغییر رفتار مورد نظر را به وجود بیاورند. تکنیک‌های انتخاب شده با اهداف خاص مراجع متناسب و براساس اطلاعاتی است که در مرحله سنجش و تعیین هدف جمع‌آوری شده‌اند. انتخاب تکنیک‌های مناسب براساس محیط درونی و بیرونی فعلی مراجع است. عواملی موجب رفتار مراجع بوده، آن را حفظ می‌کنند. وظیفه مشاور این است که تکنیک‌هایی را که بر یادگیری انفرادی مراجع تأکید دارد انتخاب نماید. (لافلور 1979)

ارزیابی نهایی

در مشاوره‌ی رفتاری، ارزیابی به صورت یک فرایند پیوسته و مستمر صورت می‌گیرد. ارزیابی کاری نیست که تنها در پایان درمان انجام شود. ارزیابی در رابطه با رفتار فعلی مراجع است. اعمال خاص مراجع که اساس ارزیابی را تشکیل می‌دهند همان اهداف رفتاری هستند. این اهداف در مرحله تعیین و توضیح هدف برای هر مراجع، به تفصیل بیان شده است.
ارزیابی نهایی چیزی بیش از پایان مشاوره است و مرحله‌ای است شامل:
الف. امتحان رفتار فعلی مراجع در رابطه با رفتارهای هدفگرا و رفتارهای مطلوب.
ب. شناسایی نیاز مراجع به مشاوره‌ی اضافی.
ج. کمک به مراجع برای انتقال آنچه که در مشاوره آموخته به رفتارهای دیگرش.
د. تدارک وسایلی برای نظارت پیوسته بر رفتارهای مراجع. (لافلور 1979)

اهداف مشاوره

اهداف مشاوره‌ی رفتاری، همان اهداف رفتاری منحصر به فرد مراجع است – هیچگونه اهداف جهانی برای همه مراجعان وجود ندارد. بنابراین اهداف جنبه شخصی دارند و درمان، هدف بخصوصی را مورد نظر قرار نمی‌دهد و احتمالاً این کار نیز جنبه شخصی دارد. کرومبولتز و تورسون مثالهایی از اهداف مشاوره که براساس مشکلات خاصی تعیین شده‌اند، ارائه می‌دهد. (1976) این مطلب را لافلور (1979) به شرح زیر خلاصه کرده است:
1.حتی در زمانی که مشکل رفتاری مربوط به رفتار فرد دیگری است باز هم مشاور باید آن را به عنوان مشکل مراجع در نظر بگیرد. در این مورد، مراجع سه انتخاب دارد: الف. به فرد دیگر کمک کند تا رفتارش را تغییر دهد. ب. یاد بگیرد که با آن فرد زندگی کند. ج. از تماس با آن فرد پرهیز نماید.
2. چنانچه مشکل به عنوان یک احساس بیان شود، مشاور می‌تواند به مراجع کمک نماید تا رفتارهای جدید را یاد بگیرد. که این رفتارها با احساس مشکل‌‌آفرین ناهمساز است.
3. زمانی که مشکل فقدان هدف است، مشاور ابتدا می‌تواند به مراجع کمک کند تا توجه خود را بر اهداف رفتاری خاص متمرکز نماید و سپس مهارتهای مورد نیاز برای دستیابی به آن اهداف را به دست آورد.
4. زمانی که هدف تعیین شده مراجع در واقع مطلوب نیست، مشاوران می‌توانند به مراجعان خود در ارزیابی نتایج دستیابی به هدف تعیین شده کمک نمایند و آنها را در جستجو برای شقوق احتمالی دیگر مساعدت و یاری نمایند.
5. زمانی که مراجعان از رفتار نامناسب خود آگاهی ندارند، مشاوران می‌توانند به آنها آموزش دهند که چگونه در جستجوی بازخوردهای محیطی باشند و از آن استفاده ببرند.
6. زمانی که مراجع به خاطر تعارض در انتخاب عاجز شده است، مشاور به او مهارتهای منظم تصمیم‌گیری را آموزش می‌دهد.

آموزش مشاور

وانتز (7) و هولیس (8) (1980) معتقدند که مشاوره‌ی رفتاری از نقطه نظر تعداد مؤسسات آموزشی که جهت فلسفی خود را مشخص کرده‌اند در مرتبه سوم بعد از التقاطی و پدیدار شناختی قرار دارد. در سال 1969 وودی (9) از محدودیت فرصتهای آموزش برای مشاوران رفتاری ناراحت بود. تا سال 1982 این محدودیتها برطرف شد. به خاطر تفاوت و گوناگونی مشاوران و درمانگران رفتاری، نمی‌توان روی یک مؤسسه یا سازمان، به عنوان نمونه‌ای از رویکرد مشاوره‌ی رفتاری انگشت گذاشت. از طرف دیگر رهبران این رشته به طور کلی با مؤسسات آموزش عالی ارتباط و پیوند دارند. افراد زیر از جمله تعدادی از این رهبران هستند که در مؤسسات آموزش عالی کار می‌کنند.
جوزف ولپ (10) در تمپل (11)، ری هاسفورد (12) در دانشگاه کالیفرنیا در سانتاباربارا (13)، جان کرومبولتز (14) و کارل تورسن (15) در استنفورد (16) و آرنولد لازاروس (17) در راتگرز. (18)

کارکرد مشاور

در چارچوب نظریه یادگیری مسئولیت اصلی تصمیم‌گیری‌ برای دوره‌ی بخصوصی از مشاوره به عهده‌ی مشاور است یعنی او تصمیم می‌گیرد که چه تکنیک‌های بخصوصی را می‌خواهد در مشاوره مورد استفاده قرار دهد. زمانی که موضوع (هدف) مشخص و تعریف شد و مشاور و مراجع هر دو بر آن توافق نمودند، مشاور فرایند مشاوره را کنترل و مسئولیت نتیجه کار را برعهده می‌گیرد. مسئولیت مشاور این است که مراجع را وارد مرحله‌ای از عمل کند که نهایتاً انجام آن کارها به مراجع کمک می‌کند تا راه حل مشکل خود را پیدا نماید. این کنترل به معنای یک کنترل مستبدانه و استادانه که برخلاف میل مراجع صورت می‌گیرد، نیست. بلکه کنترلی است که مخصوصاً برای رسیدن به اهداف مراجع طراحی شده است و با رضایت کامل مراجع صورت می‌گیرد. مشاور رفتاری، نقش فعال و رهنمودی در درمان دارد. مشاور در این رویکرد مانند معلم و متخصص شناسایی رفتار ناسازگارانه عمل می‌کند. او شیوه‌های درمان بخش را نیز تجویز می‌نماید.
ولپ در سال 1958 تأکید کرد که درمانگر لازم است پذیرش و همدلی داشته باشد و قضاوت نکند. کرومبولتز (1966) نیز بر لزوم همدلی و گرمی تأکید می‌کرد. این نوع نگرشهای مشاور (پذیرش، همدلی و گرمی) می‌بایست با مراجع در میان گذاشته شود. مشاور باید گرم و همدل باشد و به افراد احترام زیادی بگذارد. اگر این شرایط در درمان وجود نداشته باشد آنوقت ممکن است مشکل مراجع مشخص نشده و یا مراجع همکاری لازم را نکند.
در بازبینی ادبیات مربوط به این رویکرد، کراسنر (19) (1967) استدلال می‌کند که نقش هر روان درمانگری، بدون توجه به اعتقاد نظری او به عنوان یک «ماشین تقویت» (20) است. هر چند که درمانگر ممکن است در مورد آنچه که انجام می‌دهد، فکرهای مختلفی بکند، اما اساساً او از تقویت‌های اجتماعی استفاده می‌کند. او بعدها ادعا کرد که گرچه اکثر درمانگران با نقش «کنترل کننده» و «دستکاری کننده» رفتار احساس راحتی نمی‌کنند، اما این واژه‌ها نقش درمانگر را به درستی توصیف می‌کند. او می‌گوید شواهد نشان می‌دهدکه مزیت نقش درمانگر این است که او قدرت تأثیرگذاری و کنترل رفتار و ارزشهای دیگران را دارد. چنانچه درمانگری این نقش را قبول نداشته باشد و پیوسته در مورد اثرات رفتار خودش بر مراجع ناآگاه باشد، آنوقت این یک کار «غیراخلاقی» (21) است.
عملکرد دیگر درمانگر سرمشق‌دهی نقش (22) درمانگر به مراجع است. بندورا (1969) بر این موضوع تأکید داشت که یکی از فرایندهای بنیادی که بدان وسیله مراجعان می‌توانند رفتار جدیدی را بیاموزند، تقلید یا سرمشق‌ گیری اجتماعی است که توسط درمانگر ارائه می‌گردد.

تمرین مشاوره

هر مراجعی واکنش منحصر به فردی نسبت به محیط دارد. بنابراین تکنیک‌های مشاوره از یک مراجع به مراجع دیگر متفاوت است. زیرا هر مشکلی تکنیک خاصی را طلب می‌کند. اکثر رفتارها پاسخی به محرکهای محیطی هستند. تغییر رفتار، نیاز به تغییر جنبه‌های محیطی که موجب حمایت و تقویت رفتار نامطلوب شده‌اند، دارد. مشاور رفتاری، تکنیک خود را از طریق تحقیق در یادگیری استنتاج می‌کند و نه از نظریه‌های یادگیری. هاسفورد (1969) ریم (1977) تکنیک‌های رفتاری را تحت عنوان نظریه‌های یادگیری که این تکنیک‌ها براساس آنها بنا شده‌اند، طبقه‌بندی می‌کند.

تکنیک‌ها: شیوه‌های کنشگر

کنترل خود

مشکلات مربوط به کنترل خود در یکی از دو مقوله زیر جای دارد:
الف. زیاده‌روی در رفتارهای علیه خود. (23) (پرخوری، سیگار کشیدن، قمار و غیره).
ب. کمبود رفتارهای مطلوب (مانند عادات مطالعه، ورزش، مهارتهای اجتماعی و غیره).
ویژگی اصلی هر دو نوع مشکلات مربوط به کنترل خود این است که رفتار نامطلوب بازخورد فوری دریافت می‌کند، به گونه‌ای که تقویت برای تغییر رفتار به تأخیر می‌افتد (اگر که تقویتی وجود داشته باشد).مثل دانش‌آموزی که به جای درس خواندن، غذا می‌خورد حرف می‌زند و یا چرت می‌زند.در ذیل خلاصه رئوس مطالب برنامه‌های کنترل خود که برای هر نوع مشکلی کاربرد دارد، می‌آید. (ریم 1977)
برنامه کنترل خود برای درمان فربهی باید به صورت زیر باشد:
1.تعیین مبنا (24): دفعات خوردن، مقدار آن و نوع غذایی که خورده می‌شود را یادداشت کن و همین‌طور اوضاع و شرایطی که فرد را در هنگام خوردن احاطه نموده‌اند.
2. شیوه‌های کار را معرفی کن. معمولاً یک یا دو شیوه در هر هفته:
الف. محدود کردن محرک: غذا خوردن فقط روی میز شام و فقط در اوقات تجویز شده‌ی مشخص و معین؛ خوردن در حین انجام کار و فعالیت مانند روزنامه خواندن یا تلویزیون نگاه کردن ممنوع است.
ب. آهسته خوردن: مزه کردن هر لقمه از غذا و سپس قاشق غذاخوری یا هر وسیله‌ی دیگر را برای مدتی پائین گذاشتن تا زمانی که غذا قورت داده شده و پایین برود.
ج. خارج کردن غذاهایی که برای خوردن زود آماده می‌شوند از خانه.
د. تقویت فوری خود (مانند تحسین کردن خود، تماشای تلویزیون): نحوه‌ی خوردن مناسب و درگیر شدن در فعالیت‌هایی که خوردن همراه با آن امکان‌پذیر نیست مانند قدم زدن. اصل تقویت فوری یک رفتار مناسب در هر نوع برنامه کنترل خود اهمیت بسیار زیادی دارد.
درمانگر و مراجع به مدت چندین ماه، هفته‌ای یک بار یکدیگر را ملاقات می‌کنند. زمانی که به اهداف بلندمدت دست یافتند، آنقوت ماهی یک بار و یا یک ماه در میان همدیگر را ملاقات می‌کنند تا مطمئن شوند که عادات غذا خوردن، همچنان پایدار و باقی مانده‌اند.
در مثال دوم به خلاصه رئوس مطالب زیر از برنامه کنترل خود توجه کنید. این برنامه برای تقویت عادات مطالعه طراحی شده است:
1.تعیین مبنا
2. شیوه‌های کار را معرفی کن. معمولاً یک یا دو شیوه در هفته.
الف. تغییر دادن محیط محرک: محلی را که موجب حواس پرتی نمی‌شود انتخاب کن.
ب. تقویت نشانه (25): وقتی که مکان مطالعه انتخاب شد، دانش‌آموز می‌بایست هیچ فعالیت دیگری مانند نوشتن نامه، یا مطالعه‌ی تفننی انجام ندهد.
ج. شکل‌دهی و تقویت خود: به مراجع آموخته می‌شود که مطالعه کردن را در دوره‌های نسبتاً کوتاه مدت زمانی آغاز کند و قبل از اینکه احساس خستگی یاملامت نماید آن را متوقف سازد و فوراً رفتار را تقویت نماید، منظور از شکل‌دهی این است که زمان مطالعه را روزانه بتدریج افزایش دهد. این کار می‌تواند با اضافه نمودن چند دقیقه در هر روز صورت گیرد.
د. بهتر کردن و اصلاح کارآمدی مطالعه: رشد عادات مطالعه مؤثر.

اقتصادهای ژتونی

اقتصادهای ژتونی می‌توانند تا زمانی که تأیید یا دیگر تقویت کننده‌های ناملموس مؤثر نباشند به کار برده شوند. براساس این نظام رفتار مناسب می‌تواند به وسیله تقویت کننده‌های ملموس (ژتونها) تقویت شوند و این ژتونها بعداً برای اهداف مطلوب یا امتیازها و مزیتها می‌توانند مبادله گردند. ژتونها برای به دست آوردن شیرینی، سیگار و اسباب‌بازی و یا شرکت در برنامه‌های مشخص می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند. استفاده از ژتونها به عنوان تقویت کننده‌های رفتار مناسب چندین منفعت و فایده دارند:
الف. ژتونها ارزش مشوق خود را از دست نمی‌دهند.
ب. ژتونها می‌توانند تأخیری که ممکن است بین رفتار مناسب و پاداش آن وجود داشته باشد را کاهش دهند.
ج. ژتونها می‌توانند به عنوان وسیله‌ی اندازه‌گیری عینی و محسوس انگیزش، برای تغییر رفتارهای خاص به کار روند.
د. فردی که ژتون را دریافت می‌کند فرصت و امکان تصمیم‌گیری برای نحوه استفاده از آنها را دارد.
هـ. ژتونها پلی هستند برای اختلاف و شکاف موجود بین زندگی در یک مؤسسه و زندگی در یک دنیای واقعی. (آیلون (26) و آزرین (27) 1968)

بیوفیدبک (28)

شیوه‌ها و روشهای بیوفیدبک، براساس شیوه‌های شرطی کردن کنشگر است. فشار خون، ضربان قلب، سطح تنش و درجه حرارت بدن و دیگر شاخصهای کمی کردن کارکردهای فیزیکی اندازه‌گیری می‌شوند و به وسیله اندازه‌ها یا درجه‌هایی (متر) یا نور و یا دیگر روشهای شنیداری و دیداری به مراجع ارائه می‌گردند. مراجع یاد می‌گیرند که کارکرد را از طریق نور یا صدا و یا متر کنترل کند.

تکنیک‌ها: شیوه‌های شرطی سازی کلاسیک

ولپ (1950) نظامی را به نام «درمان از طریق بازداری تقابلی» (29) یا شرطی‌سازی تقابلی (30) رشد و توسعه داد که این نوع درمان موجب به وجود آمدن پاسخ غیرشرطی که با پاسخ موجود و نامطلوب، ناهمساز است، می‌شود. دو تکنیکی که اغلب با نام ولپ پیوند دارند، حساسیت‌زدایی منظم (31) و آموزش ابراز وجود (32) است.

حساسیت‌زدایی منظم

این تکنیک بیشتر در مورد ترسهای غیرمنطقی یا فوبی‌ها (33) (هراسها) مؤثر است. ابتدا درمانگر باید روشن کند که در واقع ترسهای مراجع غیرمنطقی هستند. چنانچه این کار انجام شود یعنی ترس واقعاً غیرمنطقی باشد، درمانگر سپس تصمیم می‌گیرد که بفهمد آیا مراجع انواع گوناگونی از هراس را دارد یا فقط چند هراس اصلی را دارد. این کار لازم است، زیرا شواهدی وجود دارد که حساسیت‌زدایی با مراجعانی که هراسهای بسیاری آنها را احاطه کرده است، اثر کمتری دارد. درمانگر سپس مشخص می‌کند که آیا مراجع قادر است مراحل هراس خود را به طور روشن و آشکار مجسم کند و آیا قادر است زمانی که هراس را مجسم می‌کند، اضطراب را تجربه نماید؟ سپس درمانگر به مراجع تکنیک آرامش عمیق عضلانی را می‌آموزد تا حالت آرامش کامل سبب از بین بردن تنش شود. درمانگر با مراجع در حین تمرین صحبت می‌کند که معمولاً در حدود 45 دقیقه طول می‌کشد تا مراجع یاد بگیرد که خود تکنیک آرامش عضلانی را انجام دهد. او یاد می‌گیرد که کدامیک از عضلات به آرامش احتیاج دارند و کدامیک ندارند. او این کار را در حداقل ده تا پانزده دقیقه می‌تواند انجام دهد. بعد از آموزش آرامش عضلانی، درمانگر و مراجع سلسله مراتب اضطراب مراجع را تهیه می‌کنند (برای هر هراس یک سلسله مراتب تهیه می‌شود). (به جدول 1 توجه کنید)
حساسیت‌زدایی زمانی صورت می‌گیرد که مراجع مراحل سلسله مراتب را در حالت آرامش عضلانی به تفصیل و به صورت واقعی مجسم کند. رفتار درمانگران معتقدند که آرامش عضلانی با اضطراب ناهمساز است و بنابراین ترس شرطی نخواهد شد.آنها همچنین فکر می‌کنند که شرطی نکردن ترس به شرایط واقعی در دنیای واقعی تعمیم داده خواهد شد.درمانگر از مرحله‌ای که کمتری اضطراب را ایجاد می‌کند شروع می‌نماید و کار خود را در سراسره مراتب اضطراب ادامه می‌دهد تا بدانجا که مراجع بتواند مرحله ترسناک را بدون اضطراب تصور نماید. (ریم 1977)

آموزش ابراز وجود

ابراز وجود یعنی حمایت نمودن از حق خود و عقیده خود. بدون اینکه به حق و عقیده دیگران تجاوزی شود. روش اصلی آموزش ابراز وجود مرور ذهنی رفتار است. مثلاً تمرین کردن، با کمک درمانگر و ابراز وجود بیشتر است. (ریم 1977). درمانگر از طریق توضیحات تفاوت بین ابراز وجود و پرخاشگری، و همچنین ابراز وجود نکردن کار را شروع می‌کند. سپس او به بعضی از دلایل که باعث می‌شود انسانها به یکی از سه طریق عمل کنند اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که دوتای آخری غیرمؤثر بوده و خشنود کننده نیستند.
جدول شماره 1 – سلسله مراتب اضطراب برای هراس از مار (از کمترین ترس به بیشترین آن)
به کلمه «مار» در یک کتاب نگاه کن.
به تصویر مار در یک کتاب نگاه کن.
به کسی که در مورد مار صحبت می‌کند گوش کن.
یک مار زنده را در باغ وحش ببین.
به یک مار مرده وقتی که در جاده‌ای راه می‌روی نگاه کن.
به یک مار زنده وقتی که در جاده رانندگی می‌کنی نگاه کن.
به یک مار زنده وقتی که در جاده راه می‌روی نگاه کن.
مار مرده‌ای را در جاده دست بزن.
مار زنده‌ای را در دست کس دیگر لمس کن.
مار مرده‌ای را در دست بگیر.
مار زنده‌ای را در دست بگیر.
درمانگر و مراجع آنوقت با مرور ذهنی رفتار شروع می‌کنند، که در آن مراجع «موقعیت‌های ابراز وجود» را نقش بازی می‌کند و درمانگر در رابطه با نحوه‌ی عمل مراجع و الگوهایی که بر ابراز وجود مؤثر هستند. بازخورد نشان می‌دهد.
بیشتر ادبیات مربوط به آموزش ابراز وجود (آلبرتی (34) و اِمونز (35) 1970، جاکوبُسکی (36) ولَنگ (37) 1978، لنگ و جاکوبُسکی 1976) با مشکلاتی که با بزدلی و ترسویی پیوند دارند، مرتبط هستند به هر حال آموزش ابراز وجود در مورد یاری دادن به افرادی که به صورت کلامی یا جسمی مورد سوء استفاده‌ قرار گرفته‌اند، مؤثر است. به عنوان مثال درمانگر می‌تواند آموزش ابراز وجود را برای کمک به مراجعی که خشم یا تنفر را تجربه کرده است به کار برد تا او آنها را قبل از آنکه غیرقابل کنترل شوند از راههای مناسب بیان نماید. (ریم 1977)

شرطی سازی آزارنده (38)

شرطی کنندگان عامل تنبیه (تقویت منفی) را به معنی حذف یا انکار تقویت مثبت تعریف می‌کنند. از طرف دیگر شرطی کنندگان کلاسیک تنبیه را (آنها ترجیح می‌دهند از واژه «شرطی‌سازی آزارنده» یا «شرطی‌سازی اجتنابی» (39) استفاده نمایند) به عنوان ارتباط و تداعی رفتار نشانگر (40) با محرک دردناک تعریف می‌کنند و این تا زمانی است که جلو رفتار ناخواسته گرفته شود. محرک آزارنده نوعاً شامل تنبیه با شوک الکتریکی یا محلول‌های تهوع‌آور است. اغلب چنانچه شرطی‌سازی آزارنده یا اجتنابی با دیگر شیوه‌ها ترکیب شوند، مؤثر خواهند بود. مانند آموزش ابراز وجود و شرطی‌سازی کنشگر. (ریم 1977)

تکنیک‌ها: شیوه‌های یادگیری اجتماعی

بندورا (1969) اولین کسی بود که استفاده از الگو یا سرمشق را برای یادگیری اجتماعی تشخیص داد. الگوها می‌توانند برای سه نوع اهداف کلی مراجع استفاده شوند:
الف. یادگیری یک رفتار جدید.
ب. تضعیف یا تقویت رفتاری که تقریباً یاد گرفته شده است.
ج. تسهیل پاسخ (کامل کردن رفتار).
مؤثر بودن شیوه‌های الگوسازی یا سرمشق‌گیری می‌تواند از طریق استفاده از الگویی که مراجع آن را به عنوان فردی با صلاحیت و معتبر یا شبیه به آن می‌شناسد، افزایش یابد. بعلاوه به مراجع باید فرصت داد تا بعد از ارائه الگو رفتار مورد نظر را تمرین نماید.این فرصت برای تقلید رفتار الگو شده به مراجع امکان می‌دهد تا در مورد تمرین‌هایش بازخورد دریافت نماید. (لافلور 1979)

تکنیک‌ها: غرقه سازی و شیو‌ه‌های درمان با غرقه‌سازی تجسمی

حساسیت‌زدایی منظم به صورت مدرج انجام می‌شود.در غرقه‌سازی، از مراجع خواسته می‌شود که ترسناکترین صحنه ممکن را تصویر نماید. این کار را تا وقتی که پاسخ همراه با ترس او خاموش شود ادامه دهد. بعبارت دیگر مراجع در ترس غوطه‌ور یا غرقه می‌شود. از آنجا که در غرقه‌سازی، آرامش عضلانی به کار گرفته نمی‌شود (مانند حساسیت‌زدایی)، ترس به وسیله استفاده مفرط از بین می‌رود. در درمان با غرقه‌سازی تجسمی نیز از مراجع می‌خواهند که مراحل صحنه‌های تحریک کردن ترس را در غیاب آرامش عضلانی تصور نماید. تفاوت بین غرقه‌سازی و درمان با غرقه‌سازی تجسمی به محتوای صحنه‌هایی که مراجع باید آنها را تصور نماید، مربوط می‌شود. درمان با غرقه‌سازی تجسمی بر اهمیت موضوعات روانکاوی تأکید می‌کند. مانند ترسهای ناهوشیار مربوط به طرد دوران کودکی، جنسی، پرخاشگری و مانند اینها. (ریم 1977، استمپ (41) و لویس (42) 1968)

پارامترهای درمان

محل درمان بسیار شبیه به محل روان درمانی‌های سنتی است. که در آن معمولاً جلسات هفتگی پنجاه تا شصت دقیقه‌ای در محل کار درمانگر برگزار می‌شود. رفتار درمانگران بجای تخت از یک تکیه‌گاه استفاده می‌کنند و نور اتاق نیز به وسیله یک کلید کنترل می‌شود.

مورد پژوهی

از آنجا که رفتار درمانی برای هر مراجعی منحصر به فرد است و به دلیل وجود انواع مختلف تکنیک‌ها در حل مشکل مراجع، آوردن متن نوشته شده یک یا دو جلسه مشاوره فردی و یا گلچینی از جلسات متعدد خیلی آموزنده نخواهند بود. به هر حال برای اینکه تصوری از شیوه‌های متعدد به دست آورید متن زیر آورده می‌شود. (فیچت (43) و سنفورد (44) 1976، صفحات 140 – 139)
آقای جونز 31 ساله متأهل، مستخدم یک شرکت که به عنوان دزد محکوم شده است (27/200 دلار). او قبلاً محکومیتی نداشته است. او به پول شرکت خود دستبرد زد تا بدهی خود را در شرط‌بندی بر روی اسب بپردازد. برنامه درمان شروع شد. او نُه ماه را در زندان گذراند و در طول این مدت او به صورت کلامی روان درمانی شد که این کار به هیچوجه علاقه او را به شرط‌بندی کم ننمود. گرچه در زندان امکان گوش دادن به مسابقات و شرط‌بندی وجود نداشت؛ اما او در شرط‌بندی غیرقانونی در اسب‌دوانی شرکت کرد. چنانچه می‌توانست به برنامه رادیویی مسابقه نیز گوش می‌داد و دوبار نیز شرط‌بندی غیرقانونی کرد. او خود با یکی از نویسندگان این متن که عضو هیأت امنای زندان بود تماس گرفت و درخواست کمک کرد. زیرا که احتمال می‌داد وقتی از زندان آزاد شود باز هم شرط‌بندی کند و این کار دوباره برایش ایجاد مشکل نماید.
تحلیل رفتار آقای جونز در مورد شرط‌بندی نشان داد که او در جلسات مسابقه شرکت نمی‌کرد بلکه به مسابقات گوش می‌داد. تصمیم گرفته شد که تأکید درمان بر رفتار موردنظر باشد. برای جمع‌آوری اطلاعات می‌بایست بدانیم که آقای جونز در هر هفته چندبار به مسابقات از طریق رادیو گوش می‌دهد از آنجا که هر هفته اینگونه مسابقات برگزار نمی‌گردند، لذا این کار به وسیله درصد تعداد کل زمانهایی که او می‌توانست در هفته به مسابقات گوش بدهد، نشان داده شد. ضمناً درصد شرط‌بندی‌های غیرقانونی که او در هر هفته در زندان انجام می‌داد نیز ثبت گردید.
برای شبیه‌سازی کردن «گوش دادن به پخش مسابقه»، چند نمونه از این نوع مسابقات روی ضبط صوت دو نواره ضبط شد. و یک رادیوی قدیمی پیچدار به عنوان رادیویی واقعی مورد استفاده قرار گرفت. وقتی که مراجع پیچ رادیو را به علامت روشن کردن آن به یک طرف می‌چرخاند یکی از نوارها را می‌شنید و وقتی که به طرف دیگر آن می‌چرخاند، نوار دیگر را می‌شنید.
مراجع به ما گفته بود که رابطه او با همسرش برایش اهمیت زیادی دارد و زندگی در زندانی که هزاران مایل دور از شهرش است باعث می‌شود که دلش برای همسرش تنگ شود. به همین جهت ما فکر کردیم که اگر بتوانیم همسرش را در برنامه درمانی او مشارکت دهیم آنوقت این کار مؤثرتر خواهد بود. یکی از عاملین کار توانست موافقت همسرش را برای کمک به ما در برنامه درمانی جلب کند. صدای او را ضبط کردیم که به شوهرش می‌گفت عاشق اوست و از این موضوع بسیار ناراحت است، و می‌گفت که «لطفاً روی مسابقات شرط‌بندی نکن». ضمناً آقای جونز به ما گفته بود که او صدای خانمی را که جیغ آزاردهنده‌ای می‌کشید را شنیده است. ما صدای آن خانم را از طریق شبیه‌سازی یکی از همکاران روی نوار ضبط کردیم.

جلسه اول:

آماده‌سازی جلسه اول شامل استفاده از حرفهای ناراحت کننده همسر و صدای جیغ یک زن در نوار پخش مسابقه بود. استفاده از این محرک آزارنده به صورت تصادفی صورت گرفت به ترتیبی که مراجع نتواند پیش از پخش محرک آزارنده، زمان آن را حدس بزند. جلسه اول همراه با پنج بار آزمایش این کار بودکه در خلال آن مراجع به پخش مسابقه و محرک آزارنده گوش می‌داد. او مجاز نبود که رادیو را خاموش کند یا اتاق را ترک نماید.

جلسه 6 – 2:

در خلال دومین بخش درمان آقای جونز می‌توانست با خاموش کردن پخش مسابقه از محرک آزارنده فرار کند و به صورت اتوماتیک نوار دیگر را روشن کند که از آن موزیک ملایمی شنیده می‌شد. و در آن نوار در فواصلی به صورت تصادفی صدای همسرش را می‌شنید که به او می‌گفت دوستش دارد. او به دلیل خاموش کردن برنامه مسابقه تقویت مثبت دریافت کرد. در این مرحله نیز پنج جلسه ترتیب داده شد و در هر جلسه پنج بار این تمرین تکرار شد.

جلسه هفتم:

جلسه هفتم مشابه جلسات قبلی بود با این تفاوت که در همه آنها در هنگام فرار از محرک آزارنده پاسخ مثبت نمی‌گرفت. این مرحله نیز در هر جلسه با پنج آزمایش همراه بود.
از کارمندان زندان خواسته شد که آقای جونز را زیرنظر بگیرند و ببینند که آیا او در خارج از جلسات درمان به مسابقه گوش می‌دهد یا خیر ضمناً از آقای جونز خواسته شد تا گزارشی از رفتار خودش را در موقع گوش دادن به مسابقات تهیه کند. برای مقایسه پیشرفت داده‌ها، ما اطلاعاتی را که از کارمندان زندان در مورد گوش دادن به مسابقات و خود آقای جونز دریافت کردیم را به درصد تبدیل نمودیم.

کاربرد

چه نوعی از رفتار درمانی و یا چه تکنیک‌هایی از رفتار درمانی می‌تواند توسط درمانگر یا مشاور انتخاب شود؟ جواب این پرسش به گرایش رفتاری درمانگر و ماهیت مشکل مراجع مربوط می‌شود. به عنوان مثال یک مشاور ممکن است برای مراجعی که دچار فوبی (هراس) شده است، از حساسیت‌زدایی منظم استفاده کند. در حالی که مشاور دیگری ممکن است سرمشق‌گیری یا غرقه‌سازی تجسمی یا روش شناختی – رفتاری را ترجیح دهد. یک مشاور مدرسه برای مشکلات انضباطی کلاس خود، یک مشاور زناشویی برای درمان مشکلات جنسی مراجع خود، درمانگری که رفتار بیماران روانی بیمارستان را شکل می‌دهد و والدینی که تلاش می‌کنند تا نوجوانان خود را بفهمند، هر یک از روشهای متفاوتی برای درمان استفاده می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. here and now
2. Rimm
3. La fleur
4. self – control
5. Kanfer
6. Soslow
7. Wantz
8. Hollis
9. Woody
10. Goseph Wolpe
11. Temple
12. Ray Hosford
13. University of California at Santa Barbara
14. John Krumbotz
15. Carl Thoresen
16. Stanford
17. Arnold Lazarus
18. Rutgers
19. Krasner
20. reinforcement machine
21. unethical
22. role – modeling
23. self defeating
24. base line
25. cue strengthening
26. Ayllon
27. Azrin
28. biofeedback
29. therapy by reciprocal inhibition
30. counter conditioning
31. systematic desensitization
32. assertive training
33. phobias
34. Alberti
35. Emmons
36. Jakubowski
37. Lange
38. aversive conditioning
39. avoidance conditioning
40. symptomatic behavior
41. Stampfl
42. Levis
43. Fitchett
44. Sanford

منبع مقاله :
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریه‌های مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم